تنهارو. (شرفنامۀ منیری). در اصطلاح منجمان: قمر را خالی السیر وقتی گویند که نظر هیچ کوکب به او نباشد و هرگاه حیات حیوانی مسلوب گردد هیچ کوکب را با طالع او سعد یا نحس نباشد. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، کوکبی که از کوکبی بازگردد در اول برج و بهیچ کوکبی متصل نشود: اتصالات فلک دانم و دل را بقیاس خالی السیر ز شیطان بخراسان یابم. خاقانی. شدم از سعد اتصال دو رکن خالی السیر ز آفت اشرار. خاقانی. اجسام وحش گشته ز ارواح خالی السیر از تیغ شه که دین را سعد است زاتصالش. خاقانی
تنهارو. (شرفنامۀ منیری). در اصطلاح منجمان: قمر را خالی السیر وقتی گویند که نظر هیچ کوکب به او نباشد و هرگاه حیات حیوانی مسلوب گردد هیچ کوکب را با طالع او سعد یا نحس نباشد. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، کوکبی که از کوکبی بازگردد در اول برج و بهیچ کوکبی متصل نشود: اتصالات فلک دانم و دل را بقیاس خالی السیر ز شیطان بخراسان یابم. خاقانی. شدم از سعد اتصال دو رکن خالی السیر ز آفت اشرار. خاقانی. اجسام وحش گشته ز ارواح خالی السیر از تیغ شه که دین را سعد است زاتصالش. خاقانی
تهی گذر به ماه گویند هنگامی که پیرامون آن ستارگان تهی باشد یا ستاره ای به سوی آن ننگرد زبانزد اختر ماری آنکه تنها رود بی مشارکت دیگران: (شدم از سعد اتصال دو رکن خالی السیر از آفت اشرار 0) (خاقانی)، کوکبی که در برخی باشد و برهیچ کوکب نپیوندد هر چند ایشان را ببیند
تهی گذر به ماه گویند هنگامی که پیرامون آن ستارگان تهی باشد یا ستاره ای به سوی آن ننگرد زبانزد اختر ماری آنکه تنها رود بی مشارکت دیگران: (شدم از سعد اتصال دو رکن خالی السیر از آفت اشرار 0) (خاقانی)، کوکبی که در برخی باشد و برهیچ کوکب نپیوندد هر چند ایشان را ببیند